جدول جو
جدول جو

معنی پش لاون - جستجوی لغت در جدول جو

پش لاون
چادر شب پشمی، رو انداز پشمی
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پالاون
تصویر پالاون
ظرف سوراخ سوراخ که چیزی در آن صاف کنند، صافی، آبکش، پالونه، پالایه، پالوانه، ترشی پالا، راوق
فرهنگ فارسی عمید
(وَ)
پالونه. مصفات. صافی راووق. آبکش. ترشی پالا. زازل. (جهانگیری). پالاوان. سماق پالا. اردن:
وصف دروغ نیز دروغ است از آنک
با نان رود طبیعت پالاونش.
ناصرخسرو.
افشره خون دل از چشم او
ریخته پالاون مژگان فرو.
ابوشعیب (ازفرهنگی خطی)
لغت نامه دهخدا
(پْلا / پِ وِ)
نام شهری در آلمان (ساکس) دارای 112000 تن سکنه. مرکز بزرگ صنعت قلاب دوزی (برودری) و منسوجات است
لغت نامه دهخدا
ظرفی باشد مانند کفگیر که چیزهادر آن صاف کنند ظرفی که طباخان و حلواییان برای صاف کردن روغن و شیره و جز آن بر سر دیگ نهند آبکش ماشو ماشوب ترشی پالا پالاوان صافی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پالاون
تصویر پالاون
((وَ))
صافی، آبکش، ظرف فلزی سوراخ سوراخ که با آن چیزها را صاف کنند، پالوانه، پالونه
فرهنگ فارسی معین
۲بدرقه کن ۲در را ببند
فرهنگ گویش مازندرانی